نویسه جدید وبلاگ

محوطه قلعه كش آمل

خوب تو مطلب قبلي از كانتكست فوقاني محوطه قلعه كش، ويژگي ها و مصائب آن براي شما نوشتم اما فراموش كردم براي دوستاني كه اين محوطه را نمي شناسند براي اونها اين محوطه را معرفي كنم.

محوطه قلعه كش در بخش دابودشت در حد فاصل بین کوه های البرز و دریای خزر و در نوار جلگه ای مازندران واقع شده است. این بخش به لحاظ تقسیمات سیاسی تابع شهرستان آمل است و در فاصله تقریبی 8 کیلومتری شرق این شهرستان و در مسیر اتوبان آمل به بابل واقع گردیده است. از دهستانهای آن می توان از اله کاج، قلعه کش و هندوکلا نام برد. بخش دابودشت که در قسمت جلگه ای شمال در شهرستان آمل قرار دارد، تابع همان شرایطی است که سایر قسمتهای جلگه ای شمال در نتیجه عقب نشینی دریا در دوره چهارم زمین شناسی بر اثر رسوبات به جا مانده از این دریا در حدفاصل بین کوه های البرز تا دریای مازندران شکل می گیرد. محوطه باستانی قلعه  كش در حاشیه غربی و جنوب غرب روستای قلعه کش بخش دابودشت شهرستان آمل قرار دارد. این محوطه در منطقه ای قرار گرفته که فاقد هرگونه عارضه و ترکیب خاص طبیعی و زمین شناختی است. به گونه ای که وجود چنین محوطه ای در دشتی صاف و هموار، خود دلیلی بر غیر طبیعی بودن تپه و مصنوعی بودن آن است. محوطه قلعه کش در فاصله ی 9 کیلومتری رشته کوههای البرز و 22 کیلومتری از دریای مازندران قرار گرفته است.

در بهمن 1387، این محوطه به منظور تعیین حریم گمانه زني گرديد و در گمانه های اولیه در محدوده حریم محوطه(حدود 17 هکتار)، اطلاعات نسبتاً جامعی در خصوص توالی دوره های فرهنگی از دوران مفرغ تا عصر آهن به دست آمد و بر اساس این يافته ها کاوش به منظور شناسايي توالي فرهنگي در این محوطه حائز اهمیت عنوان شد. در گمانه زنی هایی که بمنظور تعیین حریم زده شد، یافته های فرهنگی بسیاری مانند سفال، ابزار سنگی، جوش کوره، تدفین، معماری و... بدست آمد که در زیر تنها به توصیف برخی از یافته های موجود پرداخته شده است:

سفال: سفال های بدست آمده از اين محوطه را به لحاظ فنی میتوان به دو دسته دست ساز و چرخ ساز و همین طور به دو گروه از نظر نوع و فرم تقسیم کرد. سفالهای قلعه کش مربوط به دوره کالکولیتیک(؟)،  عصر مفرغ،  عصر آهن، دوره تاريخي (اشكاني، ساسانی) و اسلامی می باشند که از لحاظ رنگ، طیفهای قرمز، نخودی، خاکستری (براق ) روشن و تیره را شامل می شوند، سفالهای دوره اسلامی از نوع سفالهای نوع اسگرافیتو بوده که دارای نقوش تیره مایل به قهوه ای و برروی زمینه روشن بوده اند. در ارتباط با سفالهای خاکستری یافت شده باید اذعان داشت که این ظروف عموما دارای نقوش داغدار با اشکال هندسی و نقش کنده بصورت خطوط موازی و در برخی موارد نقوش سوزنی شکل می باشند. از سفالهای شاخص بدست آمده از قلعه کش می توان به نوعی سفال خاکستری با نقش افزوده گندمی شکل و کنده سوزنی (تواما)که کاملا شبیه سفال حصار  می باشد، اشاره کرد(تصوير شماره 3). از گونه های سفالین شاخص، باید از نوعی سفال قرمز رنگ با نقش هندسی به رنگ قهوه ای تیره نام برد که می توان آنها را مربوط به دوره کالکولیتیک دانست، که در نوع خود وجود چنین نوع سفالی در این محوطه سوالات زیادی را در ذهن بوجود می آورد .

 تدفین: در شرق محوطه و چسبیده به روستاي قلعه كش در عمق 5/2 متری از سطح زمینهای اطراف تدفيني انساني بدست آمد، این تدفین بصورت چمباتمه ای بوده و جهت آن به سمت غرب می باشد. به همراه تدفین یک خنجر فلزی (مفرغی)، یک ظرف سفالی خاکستری نامتقارن، یک دستبند فلزی و یک عدد فلاخن بدست آمده است.طرز قرار گرفتن داده های ذکر شده به این صورت است که ظرف سفالی در بالای سر جمجمه و خنجر چسبیده  به ظرف، دستبند بر روی دست راست و فلاخن پشت کتف آن قرار داشت( تصوير شماره 4). همانطور که ذکر شد ظرف سفالی تدفین کاملا سالم با گردن  بلند و باریک و به رنگ خاکستری و ساده و با فرم نامتقارن می باشدکه این فرم شاید بدلیل ایستایی ظرف در داخل گور باشد. این تدفین با توجه به داده های بدست آمده و مقایسه با تدفین های بدست آمدهاز گوهرتپه بهشهراحتمالا مربوط به عصر آهن II می باشد.

يافته هاي شاخص: از جمله داده های شاخصی که در این محوطه بدست آمده  پیکرک گلی گاوی است که  قسمت سر آن از بین رفته است. نکته قابل توجه  اهمیت این حیوان در این منطقه است  که همچنان در بین مردمان این منطقه از اهمیت خاصی برخوردار است. همچنین ابزار های  سنگی از جنس چرت نیز در این محوطه به وفور یافت شده که آثار سیلیکات بر روی آنها نشان از نوع  کاربری آنها  داشته  است. لازم به ذکر است در بخش غربی محوطه سه ظرف سفالی کامل به رنگ خاکستری  ویک ظرف سفالین قرمز  رنگ  بدست آمده که متعلق به عصر مفرغ و آهن می باشد.

شرحی بر یافته های باستان شناختی فصل دوم ( گمانه لايه نگاري S.T.NW)

در مجموع با توجه به اطلاعات بدست آمده از گمانه زني فصل اول به منظور تعيين حريم، ضرورت انجام كاوش به منظور شناسايي توالي لايه ها در فصل بعد مشخص گرديد. بنابراین در آذر ماه 1388، گمانه لایه نگاری پس از بررسی و ارزيابي هاي اوليه در نقاط مختلف تپه سعي شد تا مناسب ترين محل براي ايجاد گمانه در نظر گرفته شود تا بیشترین اطلاعات بدست آید. جايي كه شرايط مناسب را براي پوشش دادن حداكثر لايه هاي استقراري شكل گرفته در محوطه و همچنين كم ترين حجم جابجايي خاك و كمترين درصد تخريب زمين هاي كشاورزي اطراف را به همراه داشته باشد، زيرا متاسفانه سطح تپه بر اثر فعاليت هاي كشاورزي و باغبانی هموار گرديد و اطراف محوطه را نيز زمين هاي كشاورزي احاطه کرده است. در مجموع قسمت شمال غربی تپه نسبت به دیگر نقاط تپه کمتر مورد تخریب ریشه درختان و گیاهان قرار گرفته بود به همین دلیل به منظور ایجاد گمانه لایه نگاری انتخاب گردید(تصوير شماره2).لازم به ذکر است که شيوه كار و ثبت و ضبط آثار بر اساس كانتكست بوده است.

در بهمن 1387، این محوطه به منظور تعیین حریم گمانه زني گرديد و در گمانه های اولیه در محدوده حریم محوطه(حدود 17 هکتار)، اطلاعات نسبتاً جامعی در خصوص توالی دوره های فرهنگی از دوران مفرغ تا عصر آهن به دست آمد و بر اساس این يافته ها کاوش به منظور شناسايي توالي فرهنگي در این محوطه حائز اهمیت عنوان شد. در گمانه زنی هایی که بمنظور تعیین حریم زده شد، یافته های فرهنگی بسیاری مانند سفال، ابزار سنگی، جوش کوره، تدفین، معماری و... بدست آمد که در زیر تنها به توصیف برخی از یافته های موجود پرداخته شده است:

سفال: سفال های بدست آمده از اين محوطه را به لحاظ فنی میتوان به دو دسته دست ساز و چرخ ساز و همین طور به دو گروه از نظر نوع و فرم تقسیم کرد. سفالهای قلعه کش مربوط به دوره کالکولیتیک(؟)،  عصر مفرغ،  عصر آهن، دوره تاريخي (اشكاني، ساسانی) و اسلامی می باشند که از لحاظ رنگ، طیفهای قرمز، نخودی، خاکستری (براق ) روشن و تیره را شامل می شوند، سفالهای دوره اسلامی از نوع سفالهای نوع اسگرافیتو بوده که دارای نقوش تیره مایل به قهوه ای و برروی زمینه روشن بوده اند. در ارتباط با سفالهای خاکستری یافت شده باید اذعان داشت که این ظروف عموما دارای نقوش داغدار با اشکال هندسی و نقش کنده بصورت خطوط موازی و در برخی موارد نقوش سوزنی شکل می باشند. از سفالهای شاخص بدست آمده از قلعه کش می توان به نوعی سفال خاکستری با نقش افزوده گندمی شکل و کنده سوزنی (تواما)که کاملا شبیه سفال حصار  می باشد، اشاره کرد(تصوير شماره 3). از گونه های سفالین شاخص، باید از نوعی سفال قرمز رنگ با نقش هندسی به رنگ قهوه ای تیره نام برد که می توان آنها را مربوط به دوره کالکولیتیک دانست، که در نوع خود وجود چنین نوع سفالی در این محوطه سوالات زیادی را در ذهن بوجود می آورد .

 تدفین: در شرق محوطه و چسبیده به روستاي قلعه كش در عمق 5/2 متری از سطح زمینهای اطراف تدفيني انساني بدست آمد، این تدفین بصورت چمباتمه ای بوده و جهت آن به سمت غرب می باشد. به همراه تدفین یک خنجر فلزی (مفرغی)، یک ظرف سفالی خاکستری نامتقارن، یک دستبند فلزی و یک عدد فلاخن بدست آمده است.طرز قرار گرفتن داده های ذکر شده به این صورت است که ظرف سفالی در بالای سر جمجمه و خنجر چسبیده  به ظرف، دستبند بر روی دست راست و فلاخن پشت کتف آن قرار داشتهمانطور که ذکر شد ظرف سفالی تدفین کاملا سالم با گردن  بلند و باریک و به رنگ خاکستری و ساده و با فرم نامتقارن می باشدکه این فرم شاید بدلیل ایستایی ظرف در داخل گور باشد. این تدفین با توجه به داده های بدست آمده و مقایسه با تدفین های بدست آمدهاز گوهرتپه بهشهراحتمالا مربوط به عصر آهن II می باشد.

يافته هاي شاخص: از جمله داده های شاخصی که در این محوطه بدست آمده  پیکرک گلی گاوی است که  قسمت سر آن از بین رفته است. نکته قابل توجه  اهمیت این حیوان در این منطقه است  که همچنان در بین مردمان این منطقه از اهمیت خاصی برخوردار است. همچنین ابزار های  سنگی از جنس چرت نیز در این محوطه به وفور یافت شده که آثار سیلیکات بر روی آنها نشان از نوع  کاربری آنها  داشته  است. لازم به ذکر است در بخش غربی محوطه سه ظرف سفالی کامل به رنگ خاکستری  ویک ظرف سفالین قرمز  رنگ  بدست آمده که متعلق به عصر مفرغ و آهن می باشد.

 

در طی فصل دوم کاوش، 78 کانتکست گمانه لايه نگاري در سمت شما غرب محوطه ايجاد گرديد. كه با عنوان گمانه لايه نگاري S.T.NW معرفي گرديد که در بر دارنده لایه های مهمی از عصر مفرغ و آهن بوده است. از کاوش هایی که در این فصل گمانه لايه نگاري قلعه کش صورت گرفت، یافته های ویژه و متعددی بدست آمده است. این یافته ها شامل: ابزار سنگی، سردوک، شی گلی (موسوم به گلوله فلاخن )، صدف، گوشواره، ابزار فلزی، پاشنه در، شی سفالی، مشته سنگ، سرباره و جوش کوره، نیز از این گمانه به دست آمده است. در این میان وجود انباشت صنتعي بدست آمده از نهشته های فرهنگی منتسب به عصر آهن و وجود حجم عظيمي از جوش كوره بدست آمده از لايه و تدفین هایی ( 9 تدفين ) در کف محل مسکونی و در کنار اجاق، بیانگر وجود سکونت در عصر مفرغ این تپه باستانی بوده است. در واقع آثار معماری بدست آمده در این فاز بصورت کف، خشت شسته شده، سنگ چین، اجاق و آثار نی بوده که در نوع خود حائز اهمیت است.


 سفالهای یافت شده در این فصل از لحاظ گونه شناسی، شامل سفال های خاکستری تیره و روشن، قرمز رنگ، سفال نوع آشپزخانه می باشد، تزئینات روی سفالهای خاکستری بصورت نقوش داغدار بصورت  خطوط موازی و متقاطع و نقش کنده بوده است. یک نمونه ظرف خاکستری در لایه های منسوب به دوره مفرغ یافت شد که دارای تزئینات بسیار شاخصی بصورت نقش کنده بوده که از زیر لبه تا کف را در بر می گرفته و شامل خطوط زیگزاگی و موازی بوده است. همچنین در نزدیکی پای یک تدفین یک ظرف خاکستری دست ساز یافت شده که از لحاظ ساخت،بصورت تکنیک فتیله ای ساخته شده بوده که از ظرافت بالایی برخوردار نبوده و و دارای یک آبریز بسیار کوچکی می باشد.

از یافته های بسیار ویژه ای که در این محوطه یافت شده، می توان به ظرف_پیکره(effigy vessel of pottery)اشاره کرد. این شئ سفالین بصورت الهه ای با دستهای باز بوده که سینه های آن بصورت دو برآمدگی نمایان شده است. نمونه چنین یافته ای در کاوشهای تپه حصار در لایه IIIc و تورنگ تپه گزارش شده است که از لحاظ تاریخگذاری مربوط به دوره اواخر مفرغ می باشد.

در كانتكست هاي زيرين به یک فضای بسیار مهمی برخورد شد که شامل یک فضای کاملا سوخته بوده است، این فضا بصورت آواری از یک دیوار خشتی نمایان شده طوریکه برروی اجاق( کانتکست69 )ریخته و حالت اجاق را دفرمه کرده است(با توجه به آثار خشت برروی کف اجاق) همچنین بافت حرارت دیده و ظروف شکسته شده، همینطور آثاری از یک تدفین کاملا سوخته و از بین رفته، همگی این موارد نشان از یک آتش سوزی در این عمق و افق را نشان می دهد. سفالهای یافت شده در این عمق بیشتر شامل سفالهای قرمز با نقش سیاه رنگ بوده که بسیار حائز اهمیت بوده که ارائه یک نظر قطعی در خصوص این گونه سفالی به فصل بعد موکول شده است.

باتوجه به یافته هایی که طی دو فصل کاوش در محوطه قلعه کش، واقع در بخش جنوبی مازندران بدست آمده است، این محوطه را به عنوان استقرارگاهی مهم و كليدي در عصر مفرغ معرفی می کند. گمانه لایه نگاری که در شمال غرب محوطه زده ايجاد گرديد، ادوار مختلف پیش از تاریخی دوران مفرغ و آهن شناسایی شد که امید است با ادامه کاوش ها و رساندن گمانه لایه نگاری به خاک بکر، توالی فرهنگی بخش جنوبی مازندران مشخص گردد.

 

اما الان تو اين مطلب مي خوام براي شما از كاوش تو اين فصل به صورت ابتدايي و مقدماتي بنويسم. تو اين فصل گمانه لايه نگاري كه تو فصل قبل كار كرده بوديم رو پيگيري كرديم و همين طور در مجاورت آن دو ترانشه افقي ايجاد گرديد كه ترانشه اولي به منظور شناسايي لايه هاي عصر آهن در قسمت بالاي تپه و در شيب بالاي محوطه  با ابعاد 10 در 5 متر ايجاد شد و در مجاور و پايين آن ترانشه ديگري با ابعاد 6 در 7 متر ايجاد گرديد به منظور شناسايي و پيگيري هر چه بهتر لايه هاي عصر مفرغ ايجاد گرديد. اگر چه كاوش فصل قبل در گمانه لايه نگاري شناخت ما را نسبت به گسترش لايه هاي عصر آهن و مفرغ در اين قسمت از محوطه بالا برده بود اما بعد از دو هفته و چند روزي كه از كاوش در اين دو ترانشه گذشته اهداف اوليه كه براي آن ها متصور بوديم، دست نيافته ايم. اما بپردازيم به گمانه لايه نگاري خوب همان طور كه در بالا اشاره كردم تو فصل قبل كاوش تا لايه هاي عصر مفرغ كاوش ادامه داشت كه با توجه به پايان فصل كاوش بعد از سه سال در اين فصل ادمه يافت. و در آخرين سطح كاوش فصل قبل يك گمانه پيشرو به ابعاد 2 در 2 متر ايجاد كرديم و با برداشت كانتكست هاي اوليه آن دو تدفيت كه يكي مربوط به يك نوزاد و ديگري متعلق به فرد نوجواني بود بدست آمده و در ادامه كار كاوش يك فضاي معماري همرا با اجاق و فضاي پخت و پز كه به خوبي ديواره هاي آن اندود شده است به همن منظور اين بخش از فضاي معماري مورد حفاظت قرار گرفته شد و در بخش جنوبي آن كار كاوش پيگري شد كه تا به امروز ادامه دارد.






نویسه جدید وبلاگ

دو هفته اي هست كه كاوش باستان شناسي در محوطه قلعه كش رو شروع كرديم. خوب اين فصل ادامه كار فصل قبل كه سه سال قبل در  زمستان سال 1388 شروع كرديم را در تابستان سال 91  ادامه داديم خوب اين فصل تعداد اعضا تيم كاوش بيشتر شده و دوستان فصل گذشته نتوانستند در اين فصل حضور پيدا كنند و اين فصل از دانشجويان بومي در منطقه استفاده كرديم و همچنين پايگاه و محل سكونت ما هم تغيير كرد و در بالاي تپه مستقر شديم.

به واقع با سكونت در بالاي تپه به همراه ديگر ساكنان منطقه كانتكست فوقاني آن را تشكيل داده ايم. كانتكستي كه گويا در حدود صد سال قدمت دارد اگر چه گويا در ابتدا اين اين كانتكست از منظر استقرار به طور موقت بوده و با چپر براي خود جاي سكونت تشكيل داده و اقتصاد معيشتي مبتني بر دامپروري داشته و همين اقتصاد معيشتي آنها را مجبور به كوچ  (ييلاق و قشلاق) كرده است. و در فصل تابستان دام هاي خود را به ييلاق در منطقه نونهل در پاي دامنه دماوند هميشه سرافراز مي برند. اما امروزه اين دو خانواده كه در ابتدا اينجا مستقر شده اند از منظر جمعيت و وسعت گسترش پيدا كرده است و به حدود 15 20 خانواده زندگي مي كنند. اگر چه اقتصاد معيشتي هنوز مبتي بر دام و دامپروري هست اما همه ي اعضا خانواده به اين شغل مشغول نبوده و تعدادي به مشاغل اداري و صنعتي مشغول بوده و حتي بعضي از اين خانواده به شهر مهجرت كرده اند.

خوب تا اينجا مطلب حتما با كانتكست فوقاني اين تپه آشنا شده ايد و تو روزه هاي ديگه از كانتكست هاي ديگر اين تپه كه بر خلاف اين كانتكست كه در سطح تپه به صورت مشهود بوده است براتون مي نويسم.

اما حيف است كه از كانتكست فوقاني براتون گفتم و اما از مصائب زندگي در كانتكست فوقاني براتون نگم،  اينجا همين طور كه گفتم اقتصاد معيشتي مبتني بر دام داره به همين خاطر با وجود دام محل سكونت پر از پشه و مگس هست و به توجه به سختي كار كاوش و كم بودن زمان خواب (چون شروع كار و بيداري ساعت 6:30 صبح هست و نهار ساعت 3 عصر و با توجه به گرمي هوا بعد از دو يا سه ساعت استراحت در ساعت 6 عصر تا روشني هوا كار كاوش رو ادامه مي دهند و بعد از برگشت و استراحت و صرف شام تا دير وقت مشغول گزارش نويسي و كار بروي داده هاي خود هستند) اين پشه ها ما را مورد لطف قرار مي دهند و گويا كار كاوش آنها بروي بدن اعضا تيم شروع مي كنند.






نویسه جدید وبلاگ

دانشجويان محترم مي توانند مقاله در مورد بررسي غارهاي دستكند محور هراز شهرستان آمل رو از طريق لينك زير كه در سايت انسان شناسي و فرهنگ چاپ شده، مي توانيد دريافت نماييد.

http://www.anthropology.ir/node/13837





گزارش تخلف
بعدی