نویسه جدید وبلاگ
دیشب در گشایش مراسم بنیاد فرهنگ مهر آمل (مرکز آمل شناسی) بسیاری از مسولین و شخصیت های سیاسی و فرهنگی استان حضور داشتن اما من از حضور یک نفر خیلی لذب بردم و باعث افتخارم بود که یک بار دیگه در محفلی باشم که استاد کیوس گوران شعر بخونه بنابراین اگر افرادی که ایشون رو نمی شناسن که بعید هستو لوی من مطالبی از زندگی نامه ایشون و کار های و مجوعه شعر هاش رو براتون قرار دادم الته مطالب از سایت طبرستان آنلاین می باشد
توصیه می کنم به دوستان که در قسمتی که مربوط به آثار ایشون هست مطالعه کنید آثار ایشون رو تهیه کنید و حتما گوش کنید.
کیوس گوران اوریمی معروف به کیوس (۷ خرداد۱۳۱۷هجری شمسی برابر با ۲۸ می
۱۹۳۸ (میلادی) در اوریم ِسوادکوه، مازندران، ایران) شاعر، نویسنده، خواننده
و روزنامهنگار تبری است. وی پایهگذار شعر انتقادی و اجتماعی مازندرانی
در عصر معاصر است. کیوس در خانوادهای به دنیا آمد که پدرش میرزداش نام
داشت و از مخالفان حکومت پهلوی در مازندران بود و در دوران کودکی کیوس
گوران، پدرش به عنوان زندانی سیاسی بود.
وی پس از گذرندن تحصیلات ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان در مازندران، به
تهران کوچید و برای گرفتن مدرک پزشکی در تبریز امتحان داد که مردود اعلام
شد. سپس جلوی ادامهٔ تحصیلش را گرفتند و گفتند که تا ۱۰سال نمیتواند درسش
را ادامه دهد. برهمین اساس به هلند رفت ولی پس از مدتی اعلام شد که وزارت
علوم مدرک صادر شده از دانشگاه هلندی را هم قبول ندارد. کیوس گوران نیز به
ایران بازگشت.
کار مطبوعاتی را با روزنامهٔ اقتصادی بورس در تهران شروع کرد و سپس به
روزنامهٔ تهران جورنال، که روزنامهٔ انگلیسیزبان موسسهٔ اطلاعات بود، رفت.
پس از مدتی محرمعلی خان (مأمور سانسور ِاخبار در زمان پهلوی دوم) از
انتشار نویسههای وی در روزنامهها جلوگیری نمود، همچنین پس از مدتی مجبور
به ترک تحصیل شده و شغلش موجب گشت که به جنوب کشور برود.
وی هماکنون به زبانهای مازندرانی و فارسی شعر میگوید و تاکنون سه آلبوم
با نامهای «مازرون»، «مازرون۲» و «چل سال عاشقی» منتشر نمودهاست.
کیوس گوران به موازات سرایش شعر، همکاری مطبوعاتی را جدیتر با نشریات
محلی مازندران ادامه میدهد و سرمقالههای برخی هفتهنامهها را مینویسد.
وی بر اثر بیماری گوش-مغزی، ناشنوا شد و هماکنون به کمک لبخوانی با
دیگران ارتباط کلامی دارد.
زندگی
کودکی و طینمودن تحصیلات
کیوس گوران اوریمی در تاریخ ۷ خرداد۱۳۱۷هجری شمسی برابر با ۲۸ می
۱۹۳۸میلادی در اوریم سوادکوه در استان مازندران به دنیا آمد. نام کیوس که
نامی تبری است، از روی پسر نخست ِقباد ساسانی و سردار خشایارشاه
گرفتهشده[۴] که سرسلسلهٔ دودمان باوندیان تبرستان میباشد. گوران (نام
خانوادگی او) نیز از کلمه گبران برداشتشده که در اثر مرور زمان تغییر
یافته به گوران. گبران به معنی زرتشتیان است. مردم گوران زرتشتیانی هستند
که پس از تغییر دین مردم ایران به اسلام، هنوز تغییر دین ندادهاند.
وی دربارهٔ نسب و نامخانوادگی خود میگوید:
از نام فامیل خود همین میدانم که گوران طایفهای بزرگ هستند و منتشر در
کردستان و لرستان و تعدادی در اصفهان و گویا از نوادهٔ بهرام گور که به
تبعید به اینجا و آنجا شدند. ایضاً فرقهای در کردستان هم است.
مادرم پریدخت اَرفهکوه بود و نسبش به امیر دوران، امیرمؤید سوادکوهی،
میرسد و بدین شکل او نیز از فرزندان باوندیان ِساسانیتبار بود.
اما عمرش به سه دهه نرسیدهبود که به هنگام زایمان ِپنجمین فرزندش، دار
فانی را وداع گفت و کوه و دشتِ حضورِ خویش را نالاند، ناصرخان را گریاند، و
مرا که فرزند ارشدش بودم، در ده سالگی به ضجّه و زاری رساند.
مرگ مادر، هوهو زن کوی و کوچههایم کرد و از آبشخور آن درد است که هنوز رُباب دلم دائمالنغمه است.
در اوایل سالهای کودکی کیوس گوران، پدرش که «میرزداش» نام داشت و از
مخالفان نظام حکومتی پهلوی دوم بود، به عنوان زندانی سیاسی محبوس شد.
وی دربارهٔ پدرش میگوید:
هر وقت میآمدند که پدرم، میرزداش، را ببرند، ما گریه میکردیم و جیغ و
داد سر میدادیم. به قول پدرم همان موقع مبارزات سیاسی ما شروع شد.
هیچوقت نمیتوانستیم با سیستم کنار بیاییم. مرا میبردند پاسگاه
ژاندارمری و جلوی چشم من، پدرم را شلاق میزدند.
وی در سنین کودکی در روستای حاجیکلا میزیست. این روستا که در حاشیه غربی
رودخانه تالار قرار داشت، فاقد مدرسه بود و بنابرین وی تحصیلات ابتدایی را
در روستای کفشگرکلا در سوی شرقی تالار آغاز نمود. در سال پنجم ابتدایی، به
الزام برای ادامه تحصیل به شهر شاهی (قائم شهر امروزی) رفت و توانست دیپلم
خود را در رشته طبیعی بگیرد. وی میخواست در رشته پزشکی ادامه تحصیل دهد
پس به تهران کوچ نمود و مقدمات را برای شرکت در آزمون فراهم کرد. با چند
نفر از دوستانش عازم تبریز شد تا در آزمون پزشکی آن شهر شرکت کند. وی در
این آزمون موفق نشد و کیوس را درحالیکه نمره قبولی داشت، مردود شمردند.
کیوس نیز پیگیری نمود و خواستار آن شد که وی را در فهرست قبول شدگان ِآزمون
بنویسند. ولی به او گفتهشد که «بچهٔ بلشویکها نباید پزشکی بخواند». سپس
در سال۱۳۳۹ با رییس دانشکدهٔ علوم بحث کرد و وقتی وی را صدا کرد ریاست
دانشکده فرار کرد و بعدها به وی گفت که ده سال از درس خواندن محروم شده
زیرا قصد ترورش را داشته.
پیش از انقلاب در تهران
وی پس از آن که نتوانست در رشتهٔ پزشکی ادامهٔ تحصیل دهد، به تهران بازگشت
و کار مطبوعاتی را با روزنامهٔ اقتصادی بورس در سال۱۳۴۰ در تهران آغاز
نمود.
یک دفعه کیوس گوران برای انجام مصاحبهای برای روزنامهٔ بورس به بانک کار
رفت که در آنجا، مسئولیت روابط عمومی ِبانک با قاسم لاربن بود. لاربن به وی
توصیه نمود که روزنامهٔ بورس را ترک کند و به اطلاعات رود. وی پس از آن به
روزنامهٔ تهران جورنال (اطلاعات کنونی) رفت و پس از مدتی خواستار آن شد که
بتواند در هفتهنامهٔ اطلاعات هم بنویسد ولی محرمعلی خان که مسئول سانسور
اخبار در آن زمان بود از انتشار نویسههای وی جلوگیری مینمود. وی در اواسط
دهه ۱۳۴۰ه.ش. به عنوان کارشناس هیدرولوژی منابع آب به لرستان رفت. در سال
۱۳۴۱هجری شمسی در اهواز و به سفارش دکتر پیراسته، در ادارهٔ آب و خاک
خوزستان که کارش مطالعه رژیم بر رودخانهها بود مشغول به کار شد.
وی در همین ایام به یکی از دانشگاههای هلند رفت تا مدرکی در آنجا کسب
نماید ولی به دلیل سابقهی مبارزات پدرش، وزارت امورخارجه به وی اعلام نمود
که مدرک ِدانشآموختگان دانشگاه مزبور، در وزارت علوم مورد قبول نخواهد
بود. در این زمان دانشکدهاش به وی اعلام کرد که فقط در صورت قبولنمودن
تابعیت یکی از ملل بولیوی یا مصر و سپس ادامهٔ زندگی در هلند قادر خواهد
بود که تحصیلاتش را ادامه دهد. برهمین اساس وی تحصیلاتش را نیمه گذاشت و به
ایران بازگشت.
پس از انقلاب و فعالیات هنری
وی به علت مشکلات بسیاری که در نویسندگی و کار در مطبوعات برایش وجود
داشت، تصمیم گرفت اشعارش را به صورت کاست صوتی و با صدای خودش منتشر سازد.
وی سرانجام در سال ۱۳۷۸هـ.ش. توانست کاستی با نام مازرون۱ را توسط انتشارات
ِفرهنگخانه مازندران پخش کند. پس از ۴سال نیز اقدام به پخش کاست مشابهی به
نام مازرون۲ نمود که با استقبال زیادی روبرو نگشت.
در اسفند سال۱۳۵۶ گوش به مرضی مبتلا شد. وی ابتدا به پزشکانی در ساری
مراجعه نمود. تشخیص بیماری نادر گوش-مغزی (به انگلیسی: Meniere) دادهشد و
وی به تهران رفت، اما در آن شهر نیز گفتهشد که این بیماری معالجهای
ندارد. یک ماه بعد عازم انگلستان شد. در انگلیس هم تشخیص پزشکان ایرانی
تائید گشت. یکی از پزشکان انگلیسی به او گفت که این بیماری را میتوان تحت
کنترل داشت و لازمهاش اقامت حداقل سه ماهه در لندن است. ولی وی قبول نکرد و
به ایران برگشت. اما تشدید وضع منتهی به سرگیجههای دَوَرانی وحشتناک شد،
نهایتاً کیوس گوران در تهران به جراحی گوش رضایت داد و گوش راستش بدین
ترتیب کاملأ ناشنوا شد تا در نتیجه از سرگیجههایش کاسته شود. یک سال
نگذشته بود که گوش چپ وی نیز به همین بیماری دچار شد و سفرش به اروپا و حتی
امریکا نتیجهٔ کاملی نداشت. وی در حال بهبود بود که به علت فشار عصبی،
شنواییاش را به طور کامل از دست داد.
در این مدت به صورت نامرتب در برخی نشریات محلی مازندران از جمله پیام
مازندران، نهضت شمال و کایر و پیام مستضعفین و زنگ تاریخ مقالاتی مینوشت و
گاهی اشعاری را در این نشریات پخش مینمود. سرانجام در اسفند سال ۱۳۸۸
کاست دیگری به نام چل سال عاشقی را توسط انتشارات مهرآوا پخش نمود. این بار
دیسکهای سیدی ِحاوی صدای کیوس با کتابچهٔ شعرها و برگردان فارسی همراه
بودند.
خانواده کیوس گوران
کیوس گوران در سال۱۳۳۹ با یکی از دوستانش در انجمن ایران و آمریکا به مرور
و مطالعه زبانانگلیسی پرداخت و هفتهای را به عنوان مهمان در خانهٔ دوستش
ماند، در طول آن هفته خانم سیاه پوشی به آن خانه آمد که سوگوار مرگ همسرش
بود و از کیوس خواست به منزلشان برود و کمکی به فرزندان آن زن، درس انگلیسی
دهد. وی طی آموزاندن انگلیسی به کودکان آن خانواده، عاشق یکی از
دخترانشان، به نام لیلی شد و از وی درخواست ازدواج نمود. به رغم مخالفتهای
خانوادههای دوطرف، این دو در تاریخ ۱۶اسفند ۱۳۴۲ ازدواج کردند. هماکنون
حاصل این ازدواج دو دختر بوده که یکی از آنها در اروپا زندگی میکند.
آثار
کیوس گوران به دو زبان تبری و فارسی شعر میسراید؛ ولی راغب نیست که اشعار
فارسیاش انتشار یابند. اشعار مازندرانی وی تاکنون در سه اثر منتشر
شدهاند. شعرهای کیوس اغلب در قالبهای غزل، قصیده، مثنوی، نیمایی و
دوبیتی هستند. وی دلیل پرآوازهشدن آثارش را همین تنوع در سبک شعری
میداند. اشعار وی بسیار بانشاطتر از دیگر شعرهای تبری هستند زیرا وی
کوشیده به جای «شِکوه» و «ناله» از اشعاری موزون و ترانهوار استفاده کند.
انگیزهها
پیش از حمله مغول، زبان تبری ادبیات پرباری داشت و بدین سبب از قالبهای
شعری بسیاری استفاده میشد و حتی گاه عدهای از شعرا سبک جدیدی برای
اشعارشان تهیه میکردند. ولی با حملهٔ مغولان به تبرستان و نابودی شاخهٔ
اسپهبدان ِباوندیان، شعرا انگیزهٔ شعر سرودن را از دست دادند و اغلب کتبی
که در کتابخانههای سراسر تبرستان وجود داشت به آتش کشیدهشدند و این
پیشینهٔ ادبی از بین رفت. پس از آن نیز با شروع جنگهای داخلی تبرستان،
مجالی برای سرودن شعر نبود، البته در این دوره هم اشعاری زیبایی از قطب
رویانی میبینیم، که نشان از نفرت شعرای آن دوره از جنگ دارد. هم زمان با
دورهٔ صفویه دوبیتی در بین شاعران تبریسرا رواج یافت و شاعرانی چون امیر
پازواری و طالب آملی شروع به گفتن این گونه اشعار نمودند. پس از آن نیز با
تقلید از اشعار امیر پازواری، عدهای که به امیریخوان معروفند، شروع به
سرودن اشعاری در قالب امیری شدند.
کیوس گوران در دوران معاصر دوباره شعرهای مازندرانی را با نوعی طراوت و
تنوع مواجه کرده. در اشعار وی بسیاری از سبکها دیده میشوند. کیوس گوران
خود درباره انگیزهاش میگوید:
من آمدم شعر مازندرانی را از آن شکل دو بیتی خارج کردم. اعتقاد داشتم
شعر مازندرانی هم میتواند غزل یا قصیده باشد، مثنوی باشد، و دو بیتی هم
باشد و اینکه شعر مازندرانی در گذشته، در همان دو بیتیهای معروفش، فقط
شِکوه بود و غالباً شکوهٔ عاشقانه بود یا ظلم عاشق و معشوق مطرح بود و یا
ظلم ارباب و رعیت. همیشه این دوتا بود. بعد من آمدم و گفتم مثلاً آقا
بیاییم بگوییم آب چرا گلآلود شد، برگ چرا زرد شد، چه بکنیم برای زمستانی
که گاز قطع میشود، چه بکنیم با خانی که هیچوقت از آن عاج خانی پایین
نمیآید. این دُمکلفتها که میگویند، دمُشان را کجا کلفت کردند! و من
همهٔ اینها را به غزل و قصیده بردهام که البته خمی هم به ابرو آمد و
اوقات بسیاری تلخ شد که چرا چنین تلخ و گزنده و به تعبیری بعضیها
میگویند، «عجب طنز تلخی» که ما هم میگوییم، «عجب حقیقت شیرینی».
کاستها
کیوس گوران تا به حال اشعار خود را به زبان مازندرانی در ۳مجموعه منتشر نموده. این ۳مجموعه به ترتیب با نامهای «مازرون۱»، «مازرون۲» و «چل سال عاشقی»
پخش شدهاند. نخستین اثر وی مازرون نام داشت و موجب گشت تا کیوس به
پشتیبانهٔ آن، کاست دوم خود را با نام مازرون۲ منتشر کند؛ ولی این مجموعه
با استقبال چندانی روبرو نشد و موسیقی انتخابی و شعر با هم نمیساختند و
تنظیمها به شعرها نمیخورد. سپس سومین آلبوم اشعار کیوس پس از وقفهای
چندساله وارد بازار گشت و این یکی هم با استقبال خوبی مواجه گردید. چل سال
عاشقی بر خلاف دو آلبوم نخست او، که توسط فرهنگخانه مازندران پخش شدهبود،
از سوی انتشارات مهرآوا منتشر گردید. انتشارات مهرآوا همراه با مجموعهٔ
آثار، کتابچهای نیز پخش نمود که شامل متن ترانهها و ترجمههایشان به
فارسی میگشت.
آلبوم | شعر | ویژگیها | ترانهٔ ادغام شده | مدت اجرا | توضیحاتی پیرامون شعر |
---|---|---|---|---|---|
مازرون۱ | مازرون | وصف | ترانههای گروه شواش | جمعأ ۶۰ دقیقه | وصف طبیعت و زیباییهای تبرستان |
آقا مدیر | داستان تمثیلی | داستان مدیری که ابتدا در روستا تدریس میکرد ولی با تغییرنظام آموزشی وی به شهر رفت و مدتی بعد بازنشسته گشت و به کنج اتاق افتاد و مریض شد. | |||
دادخواهی | وصف و نقد | وصف حال کنونی جامعه و انتقاد از بعضی سنگاندازیها | |||
دشمن دانا… | طنز سیاسی | هجو ابیات و نقد به شکل طنز | |||
توانا بود… | طنز و نقد | ||||
تعزیه | داستان تمثیلی | داستانی از یک مرد که درحال تعزیه نقش امامحسین را داشت و درعین حال شمر را واقعأ کُشت زیرا اینگونه میپنداشت که آن مرد واقعأ شمری است که امروزه هم وجود دارد. | |||
مازرون۲ | مرد نکونام | تمثیلی | جمعأ ۶۰ دقیقه | ||
مه تجن | وصف | یاداوری اوضاع مردمان دورانهای گذشته | |||
پییز | وصف/تمثیلی | ||||
ته صدا | تمثیلی | ||||
داغ ویشه | داستان تمثیلی | ||||
نواجش | غمناک | یک نوع شعر است که پس از مرگ عزیزان میخوانند | |||
بهار | وصف | وصف نمودن حال و هوای بهار | |||
ترک مشق و دفتر | داستان | داستانی از زندگی کیوس گوران در زمان تحصیلاتش | |||
در سوگ آق مدیر | داستان تمثیلی | ادامهٔ داستان زندگی آق مدیر در آلبوم مازرون۱ | |||
شعر عاشقانه | رمانتیک | وصف عشق از دیدگاه شاعر | |||
چل سال عاشقی | چل سال عاشقی | وصف | ورف سما و نجما | ۱۳:۰۰ | وصف چهل سال زندگی ِکیوس گوران |
مشتی برارجان | داستان تمثیلی | صبح بهار | ۲۰:۵۶ | کیوس گوران این شعر را برای یکی از دوستانش سرود که پس از بازنشستگی به اروپا کوچید تا نزد فرزندانش بماند. | |
برمه بکن | انتقادی | همدم جان | ۷:۲۰ | انتقاد گوران از وضع کنونی خویش و همدردی وی با مردم | |
من و مه دل | نقد سیاسی | لالایی | ۷:۱۵ | انتقاداتی از سیاستهای غلط | |
مازرون | وصف | وطن | ۸:۳۰ | وصف طبیعت و زیباییهای تبرستان |
قالب اشعار گوران برخلاف دیگر شاعران مازندرانی، بسیار متنوع است و پر از آرایههای ادبی میباشد. وی از قالبهای غزل، قصیده، مثنوی، نیمایی و دو بیتی استفاده مینماید. در اشعار وی که اکثرأ به صورت طنز و تمثیلی میباشند، میتوان بهراحتی مضامین بسیاری را یافت، وی انتقادات بسیاری را نیز به همین شکل منتقل میکند.
در اشعار وی کمتر از واژههای دخیل فارسی استفاده میشود و اغلب دستور زبان تبری نیز پایدار است. استعاره گرفتن از ابزار و وسایل زندگی گذشتگان یا طبیعت مازندران، به اوضاع کنونی جامعه و سیاستهای حکومتی موجب زیبایی آن میگردد. همچنین در نوشتههای گوران اغلب طنز به چشم میخورد و تقریبأ این طنز را همهجای شعرش میتوان یافت.
نویسه جدید وبلاگ
مرکز آمل شناسی نهادی کاملا غیر سیاسی بوده است. این نهاد، مرکزی پژوهشی، فرهنگی، هنری و .... به شمار می رود. انتخاب اعضاء یا هیئت علمی آن در بتدا تشکیل و فعالیت از سوی مدیر عامل بنیاد فرهنگ مهر آمل (جناب استاد هومند) صورت گرفته، اما از این پس انتخاب و معرفی و همکاری با مرکز آمل شناسی، از سوی اعضاء هیئت علمی حاضر و از سوی دانش آموختگان، فرهیختگان، فرهنگیان و پیشکسوتان جامعه فرهنگ و هنر آمل، از میان استادان عالیقدر دانشگاه و مدرسان برجسته در رشته های گوناگون و مرتبط و نیز از میان برخی از پژوهندگان و هنرمندان صاحب آثار ارزشمند علمی، فرهنگی و هنری و ... با تایید مدیر عامل بنیاد فرهنگ مهر آمل خواهد بود.
مرکز آمل شناسی متشکل از چند کمیته است که هریک از آن ها بر اساس سر عنوان
موضوعی مستقل، فعالیت می کنند. هر کمیته دارای مدیر یا سرپرست دانش آموخته با
عنوان ( عضو هیئت علمی ) می باشد
من هم به عنوان عضو هئیت علمی این مرکز و سرپرست کمیته میراث فرهنگی و گردشگری و صنایع دستی از دوستانی که مایل به همکاری با این مرکز هستند دعوت به همکاری می کنم.
اطلاعات مربوط به بنیاد فرهنگ مهر آمل از طریق وبسایت این مرکز www.BFAMOL.com می توانید دریافت کنید و فرم های مربوط به عضویت در این بنیاد را پر نموده و به عضویت مرکز آمل شناسی در آیید.
نویسه جدید وبلاگ
جغرافیای تاریخی شهر فریممطلبی که باز در ادامه جغرافیای تاریخی مازندران برای انتشار در مجله اینترنتی انسان شناسی فرهنگ به همراه خانم حیدری حاضر کردم و برای شما در این وبسایت قرار می دهم
مطالب مربوط به این نوشتار را می توانید از طریق لینک زیر دریافت کنید
http://www.anthropology.ir/node/17620
نویسه جدید وبلاگ
جغرافیای تاریخی شهر ترنجه
در ادامه مباحث در مورد جغرافیای تاریخی مطلبی از شهر تاریخی ترنجه که مکان یابی دقیق آن همچنان مورد بحث می باشد، برای شما قرار می دهم. این مطلب توسط من و همراهی دوستم دکتر عبد تقوی گردآروی شده است.
البته محوطه روستای ابولحسن کلای شهرستان بابل که به نوعی در این مطالب به عنوام مکان احتمالی این شهر تاریخی ترنجه به عنوان یکی از شهر های مهم تبرستان نام برده شده در سال 1389 توسط من و دانشجویان محترم کار بررسی و نقشه برادری ان انجام شد. بنابراین لازم مي دانم از اعضاي هيت بررسي باستان شناختي محوطه هاي روستاي ابوالحسن كلاي شهرستان بابل خانم دکتر حیدری که معونت هئیت بودند و در تهیه گزارش کمک شایانی کردن و آقايان مهدي جاهد كه در امر بررسي مشاركت داشته و طراحي سفال هاي اين بررسي را انجام داده اند، آرمان مسعودي كه در امر بررسي و عكاسي كمك شاياني نموده و از امان الله كريمي نژاد كه علاوه بر مشاركت در امر بررسي، مطالعه سفال كمك شاياني نمودند، كمال تشكر و امتنان را داشته باشم.
مطالب مربوط به جغرافیای تاریخی شهر ترنجه رو می توانید از طریق لینک زیر دربافت کنید
http://www.anthropology.ir/node/17364